بالاخره بعد از کش و قوسی پیش نویس قطعنامه تروئیکای اروپایی در شورای حکام آژآنس بینالمللی انرژی اتمی تصویب شد. این سومین قطعنامه شورای حکام پس از امضای برجام پس از دو قطعنامه دیگر در سال ۲۰۲۲ است. قبل از پرداختن به محتوای قطعنامه و دلالتهای آن جا دارد به موضع آمریکا از مخالفت تا موافقت با قطعنامه پرداخت.
رفتار آمریکا حداقل در بعد اعلامی در ارائه قطعنامه اخیر متفاوت با قبل بود. قبلا آمریکا چه از طریق ایفای نقش در تهیه پیش نویس چه حمایت از تصویب آن خود بخشی از روند تهیه و تصویب قطعنامه بود؛ اما این بار گفته شد که دولت بایدن به دلیل شرایط انتخاباتی ابتدا با ارائه این قطعنامه تروئیکای اروپا در این بازه زمانی مخالف بوده و سپس به دنبال تعدیل آن از تصویبش حمایت کرده است.
ناگفته نماند که پیشتر هم اروپاییها در موارد و مقاطعی مواضع سختگیرانهتری داشته و نمونه آن موضع تندتر فرانسه در روزهای آخر منتهی به امضای برجام بود. اما با این حال، دو فرضیه در خصوص موضع نسبتا متفاوت آمریکا در روند ارائه قطعنامه اخیر مطرح است؛ نخست این که این موضع آمریکا محصول یک نوع تقسیم کار با تروئیکای اروپایی است؛ به این معنا که دولت بایدن از ابتدا حامی قطعنامه بوده است؛ اما برای کنترل واکنش تهران و همچنین تنش احتمالی متعاقب صدور قطعنامه در این شرایط انتخاباتی نخواسته است که خود در صف اول قرار گیرد و اروپاییها را پیش فرستاده است.
دوم این که آمریکا واقعا به دلیل نگرانی از تبعات چنین قطعنامهای در جهت تشدید تنشها و آماده نبودن برای تمرکز بر آن در این شرایط انتخاباتی و در سایه تنشهای فزاینده در منطقه در پی تداوم جنگ غزه تمایلی به تصویب آن نداشته است؛ اما پس از پافشاری اروپا با تصویب آن پس از تعدیلش موافقت کرده و نخواسته است از متحدان اروپایی عقب بماند.
در صورت صحت فرضیه دوم، تداوم مخالفت آمریکا چه بسا دولت بایدن را در مظان اتهام کوتاه آمدن در برابر ایران قرار میداد و همین حملات و انتقادات جمهوریخواهان و چه بسا لابی اسرائیلی را به دنبال داشت.
اما در عین حال نیز این واقعیت را نباید نادیده گرفت که شکل روابط آمریکا و اروپا به گونهای نیست که آمریکا در صورت مخالفت جدی و قاطع با تصویب قطعنامه نتواند مانع متحدان اروپایی خود شود. در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت آمریکا تمایلی نداشته اما مخالفتی جدی هم با تصویب قطعنامه نکرده است.
اما در مورد محتوا و ادبیات قطعنامه سوم شورای حکام پس از تصویب برجام میتوان آن را تندتر از دو مورد قبلی دانست. در کنار آن، قطعنامه جدید بیشتر بر مسائل پادمانی و متهم کردن ایران به نقض موافقتنامه پادمان متمرکز است و گزارش جامعی هم که قطعنامه خواستار تهیه آن شده، در این زمینه است. خطر قطعنامه هم اینجاست؛ به این معنا که از نظر طرف مقابل دیگر مساله کاهش تعهدات "داوطلبانه" برجامی ایران مهم و مطرح نیست؛ بلکه"نقض" موافقتنامه الزام آور پادمانی را برجسته میکند؛ این در حالی است که تهران همچنان خود را متعهد به اجرای این توافقنامه میداند و واکنشها به قطعنامههای شورای حکام را در چارچوب آن تفسیر میکند.
همین اتفاق خود واجد دلالتهای خاصی در جهت بازگشت به نقطه صفر و دوران قبل از برجام است و قطعنامه اخیر را میتوان مقدمهسازی برای گذار حقوقی و قانونی به دوران فرابرجامی دانست. هر چند از چند سال پیش جز اسم چیزی از توافق هستهای نمانده است؛ اما گویا که طرف آمریکایی و اروپایی بر این باور هستند که ایران تحت پوشش همین زندگی نباتی و حقوقی برجام اقدامات هستهای خود را تفسیر میکند و به پیشرفت برنامه هستهای ادامه میدهد. از این رو، چاره کار را در گذار به ما بعد برجام با اعلام مرگ حقوقی و رسمی آن دانسته و برای تحقق این هدف هم در جهت فعال کردن مکانیسم ماشه تا اکتبر ۲۰۲۵ حرکت میکنند؛ چون از این تاریخ به بعد دیگر قابلیت اجرا ندارد.
اما بعید است که این اتفاق حداقل قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر آینده بیفتد و افزایش قابل توجه تنش هستهای قبل از این تاریخ چندان محتمل نیست و بعد از آن نیز باید منتظر نتایج انتخابات آمریکا ماند؛ این که بایدن دوباره انتخاب یا ترامپ برنده شود. در صورت پیروزی ترامپ که تکلیف تا حدودی مشخص است؛ اما در صورت انتخاب دوباره بایدن نیز اگر گشایشی جدی در مذاکرات عمان تا اکتبر ۲۰۲۵ در جهت دستیابی به توافقی دیگر رخ ندهد، احتمال فعال شدن اسنپ بک زیاد است که برخلاف برخی نظرات امکان استفاده از وتو از جانب روسیه و چین برای جلوگیری از آن وجود ندارد.
در کنار نتایج انتخابات آمریکا چه بسا ترکیب نهایی نامزدهای ریاست جمهوری ایران و نتایج انتخابات نیز تا حدودی دورنمایی از ماهیت اینده این تنش چه در جهت توافق چه تشدید تنشها را نشان دهد.
پایان/
نظر شما